1.فرمول یک
𝕬𝖗𝖙𝖆 | 18:35 1404/5/22
-نکن مگه میخوای بمیریم احمق؟
با خنده بیشتر گاز دادم و دنده رو عوض کردم
+برام فرقی نداره چه الان بمیرم چه 9 ماه دیگه
یهو داد زد
-من نمیخوام بمیرمممممم
سری با تاسف تکون دادم که یکی از ماشین ها لایی بدی کشید که باعث شد ماشینم خش ورداره با عصبانی به سرعت به سمتش نزدیک شدم
-بیشعور تو هوس مردن کردی نه؟
شیشه ماشینش باز بود مطمعن بودم میشنوه
با برگشتنش و دیدن صورتش دستم دور فرمون شل شد که زود فرمونو گرفتم
با تعجب و ذوق داد زدم
+داموننننننننن
که با خنده گفت
-جونم داداشی خسارت بدم؟
خندیدم و با سرعتش میزان شدم که سمیرا جیغ زد
رد نگاهشو گرفتم با دیدن کامیونی که سمت خلافمون میومد سریع ماشینو اونور تر بردم و نفس عمیقی کشیدم
-ملورین منو جوون مرگ نکنننننننننن
بی اهمیت کنار جاده زدم رو ترمز که دامون هم پشت سرم زد رو ترمز