فرمول یک.P.2
همین که پیاده شد از ماشینش پریدم بغلش
-دختر اروم
+این بنظرت اروم میگیره؟
صدای سمیرا بود که دامون بلند خندید و گفت
-اره بابا
اخم کردم و گفتم
-چرا خبر ندادی از ایتالیا برمیگردی؟
دماغمو گرفت و گفت
+سوپرایز !
سری تاسف تکون دادم و گفتم
-یه گندی زدی اره؟
خندید و دستمو گرفت
+حالا بریم سمت خونه مامان اینارو سوپرایز کنیم
اخم کردم و گفتم
-من نمیام
متعجب و سوالی نگاهم کرد یهو سمیرا از دهنش پرید
-نکه قراره بمیره برا همون نمیخواد زیر نگاهشون...
با دیدن قیافه من خفه شد دامون گفت
-کی قراره بمیره
پوفی کشیدم و گفتم
-سمیراست دیگه عه نمیشناسیش تو برو پیش مامان بابا
دستمو گرفت و کشید سمت ماشین خودش رو به سمیرا گفت
+ ماشین ملورین رو بیار ما میریم سمت خونه مامان اینا
و قبل اینکه به خودم بیام منو انداخت داخل ماشین و حرکت کرد
-من گفتم که نمیام بزن بغل
اخم کرد و گفت
+ملورین !
هوفی کشیدم و تکیه دادم به صندلی و ضبطشو روشن کرد که اهنگ حس کن سوگند پخش شد